تا به حال به این فکر کردهاید که استارتاپ چیست؟ آیا هر کسب و کار نوپایی را میتوان استارتاپ نامید؟ یا شاید بخواهید بدانید که چه ویژگیهایی یک استارتاپ را از یک کسب و کار کوچک متمایز میکند؟
دنیای امروز پر شده است از استارتاپهایی که با ایدههای نوآورانه خود، صنعتهای مختلف را متحول میکنند. اما چه چیزی باعث میشود که برخی استارتاپها به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کنند و برخی دیگر در همان ابتدای راه شکست بخورند؟
در این مقاله قصد داریم به طور کامل به مفهوم استارتاپ بپردازیم.
تعریف استارتاپ؛ یک نگاه کلی
به طور کلی، استارتاپ به کسب و کاری گفته میشود که با هدف ارائه یک محصول یا خدمت جدید و نوآورانه تاسیس شده است. اما این تعریف به تنهایی برای درک کامل مفهوم استارتاپ کافی نیست.
اما با این وجود برای درک بهتر، میتوانیم بگوییم که فعالیتی اقتصادی با هدف برطرف کردن نیازهای مشتریان و رویکردی مقیاسپذیر که معمولا بر پایه فناوریهای جدید است.
مهمترین تفاوت استارتاپ با مدل کلاسیک کسب و کار در عدم قطعیت بالایی است که ایده یا محصول جدید برای فتح بازار دارند. همچنین به این نکته باید توجه کرد که مدل استارتاپی کسب و کار تنها مختص بیزینسهای آنلاین نیست.
تعریف استارتاپ از زبان استیو بلنک
به گفته بلنک، که او را از پیشگامان نظریهپردازی در حوزهی استارتاپ میدانند، استارتاپ سازمانی است که شکل گرفته تا مدل کسب و کار خود را جستجو کند. مدل کسب و کاری که قابل تکرار و مقیاسپذیر است." این تعریف ساده اما قدرتمند، سه نکته کلیدی در مورد ماهیت استارتاپها را روشن میکند:
ابهام و جستجو: استارتاپها در ابتدای مسیر خود با ابهام زیادی روبرو هستند. آنها هنوز دقیقاً نمیدانند محصول یا خدمت ایدهآلشان چیست، چه مشکلی از مشتریان حل میکند و چگونه میتوانند به صورت پایدار به درآمد برسند. به عبارت دیگر، استارتاپها در حال جستجوی مدل کسبوکاری هستند که بتواند به طور همزمان ارزش آفرینی کند و سودآوری را تضمین کند.
تکرارپذیری: یک استارتاپ موفق، مدل کسبوکاری دارد که قابلیت تکرار را دارد. این بدان معناست که میتوان این مدل را در حوزههای مختلف و با محصولات و خدمات متفاوت به کار برد. برای مثال، دیجیکالا با شروع از فروش لوازم الکترونیکی، توانست مدل کسبوکاری خود را به سایر حوزهها گسترش دهد و به یک پلتفرم جامع تبدیل شود.
مقیاسپذیری: استارتاپها به دنبال رشد سریع و گسترده هستند. مدل کسبوکاری آنها باید به گونهای طراحی شود که بتواند با افزایش تقاضا و گسترش بازار، به راحتی مقیاسپذیر باشد. یعنی بتوانند همان کاری را که امروز برای تعداد محدودی مشتری انجام میدهند، در آینده برای میلیونها مشتری نیز ارائه دهند.
تعریف استارتاپ از زبان اریک ریس
اریک ریس، نویسنده کتاب پرفروش "نوپای ناب"، با رویکردی نوآورانه به دنیای استارتاپها نگاه میکند. او استارتاپ را نه صرفاً یک محصول یا ایده جدید، بلکه یک نهاد انسانی میداند که در شرایطی پر از ابهام و عدم قطعیت به وجود میآید.
یکی از کلیدواژههای مهم در تعریف اریک ریس، ابهام است. در واقع، استارتاپها در محیطی پویا و متغیر شکل میگیرند که در آن هیچ چیز قطعی نیست. به همین دلیل، به جای اتکا بر برنامهریزیهای دقیق و طولانیمدت، استارتاپها باید بر یادگیری مداوم تمرکز کنند.
یادگیری بر پایه اعتبارسنجی
برای غلبه بر ابهام و پیشبرد اهداف، استارتاپها از روشی به نام اعتبارسنجی استفاده میکنند. این روش به این معنی است که به جای فرضهای ذهنی، ایدهها و فرضیهها را به صورت عملی آزمایش میکنند. اگر نتیجه آزمایشها مثبت بود، استارتاپ در مسیر خود ادامه میدهد و اگر منفی بود، به سرعت مسیر خود را تغییر میدهد.
شرکت دانش بنیان چیست؟
یک شرکت دانش بنیان، مجموعهای است که با بهرهگیری از دانش و خلاقیت افراد متخصص و با تجربه، به تجاریسازی ایدههای نو و فناوریهای پیشرفته میپردازد. این شرکتها اغلب از دل دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی بیرون میآیند و با هدف تبدیل دانش به ثروت و ایجاد ارزش افزوده فعالیت میکنند.
تفاوت استارتاپ و شرکت دانشبنیان
با توجه به تعریفهایی که در قسمت قبل ارائه دادیم، احتمالا تاحدودی به تفاوت استارتاپ و شرکت دانش بنیان پی بردهاید.
۱. تکنولوژی و نوآوری
شرکتهای دانشبنیان: این شرکتها بر پایه تحقیقات علمی و نوآوری شکل میگیرند. آنها از دانش فنی و تخصصی برای توسعه محصولات و خدمات جدید استفاده میکنند. به عبارت دیگر، دانش و فناوری هستهی اصلی کسبوکار آنها است.
استارتاپها: استارتاپها ممکن است بر پایه ایدههای نوآورانهای باشند اما لزوماً نیاز به دانش فنی عمیق ندارند. آنها میتوانند با استفاده از تکنولوژیهای موجود و ابزارهای ساده، ایدههای خود را به واقعیت تبدیل کنند.
2.سرمایه اولیه
استارتاپها: این شرکتها معمولاً با بودجه محدودی شروع به کار میکنند. بسیاری از استارتاپها با استفاده از پسانداز شخصی یا سرمایه کوچک دوستان و خانواده راهاندازی میشوند.
شرکتهای دانشبنیان: به دلیل نیاز به تجهیزات پیشرفته، نیروی کار متخصص و انجام تحقیقات، این شرکتها به سرمایه اولیه بالاتری نیاز دارند. اغلب آنها برای تأمین مالی به سرمایهگذاران، بانکها یا دولت مراجعه میکنند.
3.هدف از راهاندازی
استارتاپها: استارتاپها معمولاً با هدف حل یک مشکل یا پاسخ به یک نیاز موجود در بازار راهاندازی میشوند. به عنوان مثال، اسنپ با هدف ارائه خدمات آسان و سریع تاکسی به مردم راهاندازی شد.
شرکتهای دانشبنیان: این شرکتها علاوه بر پاسخ به نیازهای بازار، میتوانند بازارهای جدیدی را نیز خلق کنند. آنها با توسعه فناوریهای نوین، محصولات و خدماتی را ارائه میدهند که پیش از این در بازار وجود نداشته است.
مراحل راهاندازی استارتاپ از ایده تا اجرا
بعد از دانستن مفهوم استارتاپ، نوبت به آن میرسد که با مراحل راهاندازی آن نیز آشنا شوید.
1. کشف ایده ای ناب و بازارپسند
یکی از اولین و مهمترین مراحل شکل گیری استارتاپ، یافتن یک ایده خاص است.
برای یافتن یک ایده مناسب: ابتدا باید درمورد بازار تحقیق کنید تا با شناخت نیازهای مشتریان و تحلیل رقبا، ایده ای نوآورانه و قابل اجرا پیدا کنید. اطلاعات و تحقیقات شما در مورد ایده مورد نظر، باید کامل و دربرگیرنده تمامی جوانب موضوع باشد؛ زیرا منابع مالی و سرمایه مشخصی به این ایده اختصاص مییابد و با تحقیقات کامل راجع به ایده مورد نظر خود می توان از ضرر و زیان مالی جلوگیری کرد. در گام بعد، با افراد با تجربه که تا حدودی مسیر مورد نظر شما را طی کردهاند به بحث وتبادل نظر بپردازید. راه حل هایتان را با آنها در میان بگذارید و از آنها در مورد مسیر انتخابی خود مشورت بگیرید. قطعا نظرات آنها تاثیر زیادی روی ایدهتان دارد. این به این دلیل است که پس از راه اندازی استارتاپ خود متوجه میشوید که این افراد مشتریان احتمالی کالا یا خدمت شما خواهند بود.
در مرحلهی بعد؛ به دنبال ایجاد ارزش افزوده باشید، محصول یا خدمتی ارائه دهید که مشکلی را حل کند یا زندگی افراد را بهبود بخشد. باید با استفاده از تحقیق و اطلاعاتی که از جامعه هدف خود بدست میآورید، از کاربردی بودن ایدهی خود اطمینان حاصل کنید. اگر میانه ی راه متوجه شدید که در حقیقت ایدهی شما بدون کارآیی است و مشکلی را حل نمیکند و یا تفاوتی با دیگر ایدهها ندارد باید از آن صرف نظر کنید. کشیدن یک نمودار و نقشه راه برای کسب و کار میتواند شما را در این مسیر یاری کند. همچنین، جمع آوری اطلاعات قبل از هر مرحله میتواند مفید فایده قرار گیرد و در نهایت تاثیر زیادی در جذب سرمایه گذار داشته باشد.
2. ساخت نمونه اولیه
با ساخت یک نمونه اولیه، ایده خود را به صورت عملی آزمایش کنید.
اگر ایده استارتاپی شما شامل ارائه خدمتی است، میتوانید با فراهم کردن یک جامعه نمونه محدود، و ارائه خدمت مورد نظر به آنها بازخورد آنها را ثبت کنید و در نهایت به جمع آوری اطلاعات بپردازید.
3. انتخاب بهترین نام برای برند و کسب و کار
نام برند چیزی فراتر از یک اسم عادی است. نامی انتخاب کنید که کوتاه، به یاد ماندنی و مرتبط با کسب و کار شما باشد.
همچنین با طراحی لوگو و ایجاد یک هویت بصری قوی، برند خود را در ذهن مخاطبان ثبت کنید.
4. جذب سرمایه و شتابدهی
شاید بتوان گفت بدون اغراق مهم ترین اصل از اصول راه اندازی استارتاپ، جذب سرمایه و سرمایه گذار خواهد بود.
به طور معمول کسانی که ایده استارتاپی دارند و یا در فکر راه اندازی استارتاپ هستند، سرمایه اولیه شروع این کار را ندارند. اما اصلا نگران نباشید؛ زیرا، اکثر استارتاپ ها برای گسترش و توسعه کار خود نیاز به جذب سرمایه گذار دارند. در این شرایط میتوانید با جذب یک سرمایه گذار از جمله سرمایه گذار فرشته و یا خطرپذیر و عقد قرارداد همکاری، روند کارها را به خوبی پیش ببرید.
همچنین با کمک شتابدهندهها میتوان از برنامههای شتابدهی برای رشد سریعتر کسب و کار خود استفاده کنید.
روشهای تامین مالی و جذب سرمایه برای استارتاپها
منظور از تامین مالی استارتاپها، تامین هزینههای لازم برای شروع و گسترش فعالیت استارتاپ است. به طور کلی استارتاپها در دو حالت نیاز به منابع مالی پیدا میکنند؛ حالت اول در آغاز فعالیتشان و در شروع راه اندازی استارتاپ است که در این زمان نیاز به تامین سرمایه اولیه دارند و حالت دوم نیز مربوط به زمانی است که یک استارتاپ تصمیم به توسعه شبکه فعالیتهای خود و گسترش کسب و کار می گیرد. در این حالت اصطلاحا گفته میشود استارتاپ به افزایش سرمایه یا تزریق سرمایه نیاز دارد. در حالت کلی روشهای مختلفی برای جذب سرمایه استارتاپها وجود دارد که در اینجا به بررسی چند مورد از آنها میپردازیم.
سرمایهگذاری شخصی
این نوع سرمایهگذاری را میتوان سرمایهگذاری خانوادگی یا فامیلی و یا دوستانه نیز نامگذاری کرد. فرض کنید که شما به دنبال راهاندازی استارتاپ خود میباشید و در حال جستوجو برای پیدا کردن یک سرمایه گذار قابل اعتماد و متخصص هستید. در این صورت به سراغ آشنایان، دوستان و فامیل میروید و از طریق یک سرمایهگذاری مشارکتی، هزینه انجام پروژه را فراهم میکنید. بازگشت سرمایه برای سرمایه گذاران میتواند همراه با سود باشد و یا اینکه سرمایهگذاران در محصول یا خدمت نهایی شما شریک میشوند.
سرمایهگذاری شراکتی
در این نوع سرمایهگذاری، سرمایهگذاران در سود و زیان کسبوکارهای کوچک شریک میشوند. این سرمایهگذاران در مراحل شکل گیری استارتاپ با صاحب ایده یا کارآفرین به عقد قرارداد میپردازند و در این قرارداد به آنها متذکر میشوند که در ازای حمایت مالی و سرمایهگذاری، به طور کامل یا به صورت درصدی در سود و زیان شرکت دخیل میشوند.
سرمایهگذاری داوطلبانه
سرمایهگذاران داوطلبانه برای پروژههای سنگین و پروژههایی که نیاز به هزینه بالا دارند، بسیار ایدهآل و مناسب به نظر میرسند، زیرا میتوانند مبلغ بالایی را برای سرمایهگذاری در اختیار شما قرار دهند. این دسته از سرمایهگذاران به صاحبین ایده و کسب و کارهای پرهزینه کمک میکنند تا مراحل مختلف پروژه را با استفاده از سرمایه مالی و اعتبار اجتماعی سرمایهگذار پشت سر بگذارند. نحوه دخالت این سرمایهگذاران در سود و زیان استارتاپ به صورت توافقی و پس از مذاکره میان سرمایهگذار و شخص کارآفرین مشخص میگردد و به طور معمول به انعقاد قرارداد بین طرفین میانجامد. معمولا طرفین ترجیح میدهند که درصدی از هزینه پروژه را قبول کنند.
انواع استارتآپها
یک سری خصوصیات هستند که انواع استارت آپ را از یک کسب و کار سنتی و مرسوم تفکیک میکنند و آنها را در یکی از طبقهبندیهای تعریفشده برای انواع استارت آپ قرار میدهند.
در واقع هر کسب و کاری که تعدادی از این موارد شامل حالش بود به احتمال زیاد یک استارتاپ است.
مواردی مانند:
تیم کوچک: استارتآپها معمولاً با یک تیم کوچک و چابک شروع به کار میکنند.
نوآوری: استارتآپها بر ارائه محصولات یا خدمات جدید و نوآورانه تمرکز دارند.
رشد سریع: استارتآپها به دنبال رشد سریع و مقیاسپذیری هستند.
مخاطرات بالا: استارتآپها با ریسک بالایی همراه هستند، زیرا بسیاری از آنها موفق نمیشوند.
تامین مالی: استارتآپها برای تامین مالی به منابع مختلفی مانند سرمایهگذاران، بوت استرپ و وامها متکی هستند.
انواع استارتآپها از نظر ساختاری
از نظر ساختاری، استارتآپها را میتوان به پنج دسته اصلی تقسیم کرد:
استارتآپهای کسبوکار کوچک (Small business startups): این نوع استارتآپها به دنبال ایجاد یک کسبوکار پایدار و محلی هستند و معمولاً به دنبال رشد سریع و گسترده نیستند.
استارتآپهای خریدنی (Buyable startups): این استارتآپها با هدف فروش به یک شرکت بزرگتر تاسیس میشوند.
استارتآپهای مقیاسپذیر (Scalable startups): این استارتآپها به دنبال رشد بسیار سریع و جهانی شدن هستند و معمولاً در حوزههای فناوری اطلاعات و اینترنت فعالیت میکنند.
استارتآپهای کمپانیهای بزرگ (Offshoot startups یا Big Company startups): این استارتآپها توسط شرکتهای بزرگ برای ورود به بازارهای جدید یا توسعه محصولات جدید تاسیس میشوند.
استارتآپهای اجتماعی (Social startups): این استارتآپها با هدف حل مشکلات اجتماعی و ایجاد تغییر مثبت در جامعه تاسیس میشوند.
مهم ترین چالشهایی که استارتاپ ها که با آن روبرو هستند عبارتاند از:
1- رقابت شدید وجود دارد
دنیای کسبوکارهای بزرگ، کاملاً خشن است. همیشه بین غولهای تجاری رقابت وجود دارد.
رقابت یکی از بزرگترین چالش های استارتاپ برای بقای آنها است. و اگر یک کسبوکار مبتدی آنلاین داشته باشید، رقابت سختتر میشود.
فضای رقابتی، استارتاپ ها را هشیار نگه میدارد، زیرا جای هیچگونه خطایی وجود ندارد. سازمانهای B2B و B2C همیشه گرمای رقابت شدید را احساس میکنند.
برای زنده ماندن در این فضای رقابتی، که هم مشاغل سنتی و هم تجارت آنلاین را در بر میگیرد، شرکتهای نوپا باید تهاجمی بازی کنند
و بیشتر از توانشان مبارزه کنند تا در میان شاخههای مختلف کسبوکارهایی که همیشه چالشبرانگیز و رو به رشد هستند، به رسمیت شناخته شوند.
شما باید برای رقابت در بین رقبای خود یک مزیت رقابتی داشته باشید، تا بتوانید قسمتی از مشتریان هدف آنها را به سمت خود بکشانید.
2- انتظارات غیرواقعی ایجاد میشود.
موفقیت تنها حاصل نمیشود، انتظارات را با خود به همراه میآورد. در بیشتر مواقع، این انتظارات واقعبینانه به نظر میرسند.
اما به معنای واقعی کلمه، صرفاً غیرواقعی هستند. همین مفهوم در مورد استارتاپ های جوان نیز صدق میکند.
استارتاپ ها پس از موفقیت پررونق، معمولاً "انتظارات غیرواقعی" تعیین میکنند و با چالشهایی روبرو میشوند.
به یاد داشته باشید که موفقیت کوتاهمدت است و انتظارات هرگز به پایان نمیرسند.
در اینجا استارتاپ ها باید توجه کنند که انتظارات واقعی چیست؟ در اصل پایداری مهم است. و پایداری نیاز به تلاش مداوم دارد.
برای موفقیت در دنیای تجارت رقابتی، استارتاپ ها باید انتظارات بالا اما کنترلشدهای داشته باشند،
همچنین منابع موجود، میزان پتانسیل رشد و سایر عوامل بازار را نیز در نظر داشته باشند.
3- استخدام نیروهای مناسب مشکل است
یکی از مهمترین عواملی که فرهنگسازمانی را در یک شرکت نوپا تعیین میکند، همافزایی تیم است.
این تیم متشکل از افرادی با تواناییهای مشابه و تمرکز یکسان است.
بهمنظور توسعه فرهنگ تیمی بسیار موفق، سازمانها بهطورکلی و استارتاپ ها بهطور خاص نیاز به استخدام نیروهای مناسب دارند.
یک استخر عظیمی از افراد مشتاق وجود دارد. انتخاب یک نیروی مناسب که بهاندازه کافی متناسب با شغل باشد، یک کار مشکل و پیچیده است.
و یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی شرکتهای نوپا در این عصر دیجیتال است.
هنگام استخدام یک نیروی مناسب، سازمانها باید یک قانون طلایی را به خاطر بسپارند هر قشری باید با هم نوع خود، کار کند (کبوتر با کبوتر، باز با باز).
4- یافتن شرکای قابلاعتماد مشکل است
مشارکت جوهر موفقیت است. و این منطق برای استارتاپ ها نیز صادق است.
در این عصر دیجیتالی که همهچیز در حال گسترش و تغییر است و سازمانها برای بقای خود باید بهسختی بجنگند،
یافتن شرکای قابلاعتماد برای استارتاپ ها نیز دشوار است.
این واقعاً یک چالش بزرگ برای شرکتهای نوپا امروز است.
و وقتی نوبت به استارتاپ های فناوری میرسد، مشارکت در این همکاری برای آنها بسیار بیشتر است.
وارد شدن به یک مشارکت، سود سهام بزرگی را برای شرکتهای نوپا به ارمغان میآورد،
اما آنها باید عوامل مختلفی را قبل از تصمیمگیری برای کار با یک شرکت دیگر که در همان اکوسیستم کار میکند، در نظر بگیرند.
برای استفاده بیشتر از مشارکت، شرکتهای نوپا باید به دنبال سازمانهایی باشند که از حضور بازار پایدار و شهرت خوبی در میان غولهای صنعتی برخوردار باشند.
مهم ترین دلایل شکست استارت آپ ها
1- بازار سنجی نادرست
یکی از مهم ترین دلایل شکست استارت آپ ها فقدان بازار است. کمبود تقاضا، توان لازم برای زنده ماندن در بازار را کاهش داده و با افزایش مصرف منابع منجر به شکست استارتاپ می شود. با خودتان فکر کنید که این محصولی که به بازار عرضه می کنید واقعاً نیاز حیاتی مردم است؟ آیا محصول شما مثل قرص ویتامین مفید و غیرضروری است یا مثل قرص مسکن تسکین دهندۀ درد و ضروری است؟ کمتر پیش می آید کسی سراغ قرص های ویتامین برود. ولی با یک سردرد شدید چه کسی سراغ قرص مسکن نمی رود؟ این دو باهم زمین تا آسمان فرق دارند.
2- کمبود بودجه
بسیاری از استارت آپ ها به خاطر کمبود بودجه به مشکل می خورند. بدون تأمین بودجه نمی توان از پسِ مدیریت و راهبری پروژه برآمد. البته مدیریت بودجه هم بحث مهمی است. ممکن است بودجه زیاد باشد ولی به خاطر مدیریت نادرست هدر برود.
3- قیمت گذاری نادرست
فکر کردن در مورد قیمت محصول همیشه یک مسئلۀ چالش برانگیز بوده؛ چالشی که عامل شکست ۱۸ درصد استارت آپ ها است! شما باید قیمتی به مشتری پیشنهاد دهید که هم امنیت کسب و کارتان را تضمین کند و هم رضایت مشتری را جلب نماید. برقراری توازن بین این دو گاهی سخت و عذاب آور است.
4- عدم توجه به بازاریابی
بسیاری از افراد فقط روی محصول تمرکز می کنند. آن ها به حدی غرق در محصولِ هستند که فراموش می کنند اگر مشتری از محصول خوبِ آن ها اطلاعی نیابد با شکست مواجه می شوند. شاید درگذشته که رقابت و حجم تبلیغات کم بود ساخت یک محصول خوب برای کسب درآمد کافی بود و چندان نیازی به بازاریابی نبود؛ ولی در شرایط حاضر اگر بازاریابی محصول خود را به درستی انجام ندهید به راحتی در هیاهوی تبلیغاتی گم می شوید. همین موضوع ساده دلیل شکست ۱۴ درصد استارت آپ ها است.
5 نمونه از بهترین استارتاپ های جهان
WordPress-1
احتمالا بسیاری از شما با این سیستم مدیریت محتوا کار کردهاید و با آن آشنایی دارید؛ اما آیا تاکنون از بُعد تجاری به وردپرس نگاه کرده بودید؟ وردپرس علاوه بر اینکه یکی از پرکاربردترین سیستمهای مدیریت محتواست، به عنوان یکی از بهترین استارتاپ های جهان هم شناخته میشود.
مت وولنوگ (Matt Wullenweg)، پیش از اینکه وردپرس را راهاندازی کند، در سن ۲۰ سالگی، پلتفرم Automattic را کدنویسی کرد؛ این پلتفرم بعدها از وردپرس میزبانی کرد و یکی از عوامل موفقیت آن بود. این کارآفرین جوان، تا پیش از توسعه وردپرس، تجربههای بسیاری به دست آورده بود؛ از ترک تحصیل تا راهاندازی یک استارتاپ موفق در سانفرانسیسکو. این مسیر باعث شد وولنوگ تجربه کافی برای به موفقیت رساندن استارتاپ وردپرس را داشته باشد.
در زمان راهانداز وردپرس، توسعهدهنده اصلی از تیم جدا شد و وولنوگ به عنوان جایگزین وارد سازمان شد. این شانس بزرگ او را به توسعه وردپرس و تبدیل شدن به یکی از استارتاپهای موفق دنیا رساند.
وردپرس و توسعهدهنده آن به دنیا نشان دادند که موفقیت سن و سال نمیشناسد؛ حتی در سن ۲۰ سالگی هم میتوان استارتاپ موفق یک میلیارد دلاری راهاندازی کرد.
2-اینستاگرام
اینستاگرام از آن دسته استارتاپ های موفق دنیا بود که خیلی سریع به هدف رسید. موفقیت زودهنگام اینستاگرام دو دلیل داشت. دلیل اول این بود که بنیانگذاران به اندازه کافی سرمایه خطرپذیر در اختیار داشتند و توانستند ایدهشان را توسعه بدهند. دلیل دوم هم این بود که اینستاگرام روی نیاز روز دست گذاشت و قابلیت منحصر به فردی به کاربران ارائه داد.
در زمان راهاندازی اینستاگرام، اکثر پیامرسانها و شبکههای اجتماعی تنها در فضای مشخص، امکان اشتراک محتواهای تصویری را داشتند و اینستاگرام اولین پلتفرمی بود که پستگذاری و انتشار محتوای تصویری به این سبک را مرسوم کرد. همین مسئله علت استقبال زیاد کاربران از این پلتفرم بود.
اینستاگرام یکی از استارتاپهای زیرمجموعه فیس بوک است که در حال حاضر به تنهایی بیش از ۳.۵۵ میلیارد دلار ارزش دارد.
Uber-3
بسیاری از افراد تصور میکنند اوبر را یک فرد ایرانی راهاندازی کرده؛ اما ایده اصلی این استارتاپ برای تراویس کالانیک و گرت کمپ بوده است و دارا خسروشاهی، مدیرعامل این کسب و کار است. اوبر یکی از استارتاپ های موفق دنیاست که در سال ۲۰۰۸ راهاندازی شد. داستان راهاندازیاین استارتاپ هم از نیاز بنیانگذران آن نشأت گرفت؛ آنها یک شب در پاریس به تاکسی نیاز داشتند، اما پیدا نکردند. در نتیجه تصمیم گرفتند پلتفرمی برای رزرو تاکسی اینترنتی بسازند.
جالب است بدانید که اوبر در سال ۲۰۰۹ راهاندازی شد و بخاطر اینکه یکی از مهمترین نیازها را به شیوهای خلاقانه برآورده میکرد، به سرعت به ارزشمندترین استارتاپ جهان تبدیل شد. این استارتاپ اکنون نزدیک به هشتاد میلیارد دلار ارزش دارد.
4- کانوا (Canva)
کانوا (Canva) یکی از استارتاپ های موفق دنیا یک شرکت خدمات نرمافزاری استرالیایی است که در 2013 آغاز به کار کرد. این شرکت یک پلتفرم طراحی گرافیکی ارائه میکند که برای شبکههای اجتماعی، پوستر، اسناد، لباس و کالاهای مختلف قابل استفاده است. استفاده از پلتفرم کانوا رایگان است اما نسخههای حرفهای آن برای امکانات بیشتر نیازمند عضویت پولی است. این شرکت در سال گذشته موفق شد 200 میلیون دلار سرمایه به خود جذب کند و ارزش مالی خود را به 40 میلیارد دلار برساند. کانوا در 190 کشور جهان بیش از 60 میلیون کاربر فعال دارد. شرکتهای بزرگی مانند Salesforce، PayPal و American Airlines نیز از مشتریان سازمانی آن هستند.
5-اسپیسایکس (SpaceX)
شرکت تولیدکننده صنایع هوافضایی اسپیساکس در سال 2002 توسط ایلان ماسک تأسیس شد. این شرکت در سال گذشته موفق شد 1.5 میلیارد دلار سرمایه به خود جذب کند و ارزش مالی خود را از 74 میلیارد دلار به بیش از 100 میلیارد برساند. این شرکت هوافضایی همزمان با جذب سرمایه پرتاب موشکها، تکمیل مأموریتها و پروژه اینترنت ماهوارهای استارلینک را ادامه میدهد. هدف بلندپروازانه اسپیساکس به گفته ایلان ماسک، سفر موفقیتآمیز انسان به مریخ در ده سال آینده است.
نتیجه گیری
همانطور که دیدیم، استارتاپها به عنوان موتور محرک نوآوری و رشد اقتصادی در جهان شناخته میشوند. این کسبوکارهای نوپا با ایدههای خلاقانه و رویکردهای چابک، به دنبال حل مشکلات و ایجاد فرصتهای جدید هستند. اگر شما هم ایده نوآورانهای دارید و میخواهید به دنیای استارتاپها قدم بگذارید، این مقاله میتواند راهنمای خوبی برای شما باشد.
آیا شما هم ایدهای دارید که میتواند به یک استارتاپ موفق تبدیل شود؟ آیا میخواهید با سایر کارآفرینان و سرمایهگذاران در ارتباط باشید؟ کارخانه نوآوری کارنو به عنوان یکی از مراکز مهم حمایت از استارتاپها در ایران، امکانات و برنامههای متنوعی را برای شما فراهم کرده است. با مراجعه به وبسایت کارخانه نوآوری، میتوانید اطلاعات بیشتری در مورد برنامههای شتابدهی، سرمایهگذاری و سایر خدمات این مرکز کسب کنید.